۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ» ثبت شده است

اهواز


+ ولی قول بده که مراقب خودت باشی ؛ به غیر تو کسی رو ندارم 

- مراقبم دیوونه ! مگه جنگه ! ؛ سربازیه دیگه تمام میشه زود


#تسلیت_اهواز

#حمله_تروریستی_اهواز

۹۷/۰۶/۳۱ ۱۰ نظر ۹
یک آشنا

کز انسان ملولم و همان دیو و ددم آرزوست!

اشاره به تمام اخباری که این روزها می خونم  

برای تک تکشون میشه این جمله رو به کار برد

"کز انسان ملولم و همان دیو و ددم آرزوست!"

جهان را چه شده :/

جنگ های صلیبی ، خشونت چین و ژاپن و جنگ های جهانی و نسل کشی ها به بشر آموخت که کشتار و غارت ، شکنجه و جنگ بر سر عقاید و مذهب امری است بیهوده و حتی فراتر از آن 

اما چرا بشر خاورمیانه از این حلقه تکامل دور افتاده است ؟


+ عکس واقعی و دهشتناک است : مراجعه به The effects of nuclear weapons صفحه 312 بخش 7.74؛ 

۹۶/۰۳/۲۸ ۹ نظر ۴
یک آشنا

آکیوکی نوساکا

* برای مشاهد در ابعاد اصلی بر روی عکس کلیک نمایید.

دیروز وقتی داشتم دنبال عکس اول پست قبل میگشتم این عکس رو دیدم ، و بیش از بیست دقیقه بهش خیره شده بودم و گریه می کردم! عکاس Joe O’Donnell که هفت ماه پس از حمله اتمی امریکا به ژاپن سفر کرده در سال 1945 این عکس رو ثبت کرده. او لحظه ثبت عکس را چنین شرح داده :


"I saw a boy about ten years old walking by. He was carrying a baby on his back. In those days in Japan, we often saw children playing with their little brothers or sisters on their backs, but this boy was clearly different. I could see that he had come to this place for a serious reason. He was wearing no shoes. His face was hard. The little head was tipped back as if the baby were fast asleep. The boy stood there for five or ten minutes.The men in white masks walked over to him and quietly began to take off the rope that was holding the baby. That is when I saw that the baby was already dead."


پسری حدود ده ساله رو دیدم که همراه یک بچه روی دوشش نزدیک ما اومده بود. در اون روزهای ژاپن میدیدم که بچه ها با خواهر و برادر کوچک شان در حالی که روی دوششان هستند نگهداری می کنند. اما این پسر خیلی متفاوت بود. بنظر میرسید که برای یک دلیل جدی به این مکان اومده. کفش نداشت ، و کاملا جدی بود. بچه پشتش مثل این که به خواب عمیقی فرو رفته باشه کج شده بود. حدود پنج یا ده دقیقه اونجا ایستاده بود. مردی که ماسک سفیدی زده بود به سمت آنها رفت و سعی کرد که نوار های نگه دارنده رو باز کنه و بچه رو بگیره. اونجا بود که دیدم بچه واقعا مرده. (*ترجمه دقیق نیست و سعی کردم مفهوم رو برسونم).


نا خودآگاه به یاد انیمیشن مدفن کرم های شب تاب (Grave of the Fireflies) افتادم ، فکر میکنم ، ماجرای انیمیشن که بر اساس واقعیت هم هست دقیقا روایت گر همین عکس باشه. اما مطمئن نیستم. وقتی انمیشن تمام شد ، داشتم گریه می کردم ، چقدر تراژدیک و تلخ بود ، میتونستم میزان دردی رو کشیده بود حس کنم :(




+ تنها چیزی که الان بهش فکر میکنم اینه که بشر برای نجات حیات داره میلیون ها دلار پول خرج میکنه که بره مریخ ! ، اما چقدر ساده داره حیات روی زمین رو نابود میکنه!

+ هر وقت به عکس خیره میشم ، شدت درد رو میتونم از نگاه پسرک بخونم !

+ توضیحات کامل در خصوص عکس

+ حدس میزنم آکیوکی نوساکا همین پسر بچه توی عکس باشد.



۹۵/۱۱/۲۳ ۱۹ نظر ۴
یک آشنا

خواب کودکان آواره مثل گذشته نیست

 

دنیا جای قشنگی نیست
 
 
حتما همراه موزیک به عکس ها فکر کنید.
به تک تک عکس ها فکر کنید ، سعی کنید خودتون رو به جای اونها مجسم کنید.
+حتما قبل از نگاه کردن عکس ها ترجمه آهنگ را بخوانید.
 
۹۴/۰۹/۲۹ ۱۹ نظر ۰
یک آشنا