۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیچه» ثبت شده است

بیا برگردیم نیچه !


نیچه ؛ بیا برگریدم ، به قبل از 1900 !

همیشه فکر می‌کردم که چقدر احمقی ، چرا اینقدر چرت به هم می‌بافی ، وقتی در «تبارشناسی اخلاق» خواندم که گفتی "برای یک زندگی فیلسوفانه ضروری است شخص فیلسوف از ازدواج و هرچه که کار را به وسوسه های ازدواج بکشاند بیزار باشد." همه این حرف ها را برای این گفتی چون لو آندره آس سالومه ترکت گفت !


- اصلا اینگونه نبوده است ، اصلا کدام فیلسوف بزرگی را می شناسی که ازدواج کرده باشد ؟ نه هراکلیوس ، نه افلاطون ، نه دکارت نه کانت نه شوپنهاور هیچکدام ازدواج نکرده اند.


نیچه ، خوب می‌دانی که داری فرار می کنی، چه کسی بود که وقتی سالومه را دید گفت «ما از کدامین ستاره فرو افتادیم تا اینجا همدیگر را ملاقات کنیم ؟» یا بهتر بگویم برگرد و کتاب «اینک انسان» خودت را بخوان ، فکر کرده ای من احمقم !، یا اصلا سقراط مگر فیلسوف نبود ، مگر ازدواج نکرد ؟


- آنچه شما عشق می نامید ، دیوانگی هایی است کوتاه وزناشویی هم حماقتی است دراز ، که پایان دیوانگی های کوتاه است ، ازدواج سقراط نیز است سر مسخره بازی بوده


نیچه تو دیوانه شده ای ، خود نمی دانی چه می گویی ، بحثی ندارم! ، خود خوب می دانی که چگونه دیوانه زنی شدی که هیچ وقت کاملا به دستش نیاوردی! زن ها به راحتی فیلسوف و شاعر می سازند ، شما مردها جز ویرانه چی می سازید ؟

یخ کرد ، شیر با شکر ؟


- هیچ ، تلخ می‌نوشم حقایق را ! تو نیز خوب میدانی که واقعیت آن چیزی که می گویی نیست !


کاش بود.

۹۶/۰۶/۰۱ ۶ نظر ۳
یک آشنا

اعتماد


 ضربه ی سختی خورده بودم و درس دشواری نیز آموخته بودم .

       اینکه نمی توانی به هیچ کس جز خودت تکیه کنی .


وقتی نیچه گریست


+ آرامشی که اکنون دارم، مدیون انتظاریست که دیگر،از کسی ندارم !

۹۶/۰۲/۲۴ ۹ نظر ۷
یک آشنا

نیچه دیوانه ام کرد3

نیچه تو کتاب می خوانی ؟


- خیر ، نمی خوانم 


برای همین است که ابلهی ، مگر نشنیده ای که  شارل دو مونتسکیو گفته است "باید زیاد مطالعه کنید تا بدانید که هیچ نمی دانید"


- انسان ها سخت در اشتباه بوده اند ، آن جام کجاست ، تا سر کشم یک باره تمام تلخی وجودم را ؟


آنجاست روی میز ، کنار پنجره ، جوابم را ندادی ، چگونه چگونه احمقی بی مطالعه فیلسوف می شود ؟


- خیلی ساده است ، من فقط به شوپنهاور گوش دادم که می گفت "هوش واستعداد خود را پرورش ده ولی نه از راه مطالعه صرف بلکه به وسیله تفکر توام با عمل تمایل اکثر فضلا به مطالعه شبیه تلمبه است خالی بودن مغزها ی خودشان موجب می شود که افکارمردم دیگر را به سوی خود بکشند هر کس زیاد مطالعه کند بتدریج قدرت تفکر را از دست می دهد." و من نیز زیاد مطالعه نکردم؛ تازه دم است ؟


آری - ولی این شوپنهاور دیوانه است ، چگونه به او گوش سپرده ای ، مگر خود او نگفته است که "کتابخانه تنها یادبود مطمئن و ماندگار نوع بشر است." ، پس چطور مطالفه را اینگونه سخیف می نمایاند؟


- او نیز مثل من دشمن خویش است ، آه کتابی را چه سود اگر ما را فراسوی همه کتاب ها نبرد ؟ ، این چه بود ! چه تلخ است


از کدام ظرف نوشیدی ؟


- همان که تلخ است 


احمق تو همان دیوانه ای، 


No Habrá Nadie en el Mundo

۹۵/۰۸/۱۳ ۱۱ نظر ۳
یک آشنا

Nietzsche

دوباره رفتم سراغش !

انگار هیچوقت قرار نیست خیلی ازش دور بشم !

آیا اگر نیچه زاده نمی شد ، جهان امروز ما چنین می بود که هست ؟ ، به احتمال زیاد خیر !

سخت در خود فرو می روم که اگر یک آشنا نبود ، قطعا جهان همان می بود که هست شاید کمی با شاد تر !

حس می کنم برای کاری مهم تر از بودن آمده ام ، اما چه کاری ، باید پیدایش کنم!

۹۵/۰۴/۲۱ ۸ نظر ۳
یک آشنا

نیچه دیوانه ام کرد 2

- تمام شد ؟!

نه تازه شروع کردم 

- خوب سریعتر بخوان ، صفحه چندی ؟

تازه صفحه 20 هستم ، چطور ؟

- اه - چقدر کند پیش میری ، این کتاب که چیزی نداره 

خوب نیچه اگر منم کتاب رو نوشته بودم می گفتم چیزی نداره !! ، یکم شوکران دارم میخوای ؟!

- شوکران! ، تازه دم است ؟!

بله ، آن سمت است ، آنجا 

- بله ، بله دیدم 

نیچه^( با فریاد ) ، این چه محملی است که نگاشته ای باز

- کدام صفحه ؟!

صفحه 25 ، خشنودی، جلوِ سرماخوردگی را هم می‌گیرد.

- مهمل نیست ، واقعیت است

چگونه ؟

 - هرگز هیچ زنی که می‌داند قشنگ لباس پوشیده، سرما خورده است؟ مراد‌م هنگامی است که چندان چیزی هم نپوشیده باشد !

لعنت به تو نیچه !، تمامش کردی ؟!

- بله !

خوشنودی یا رضایت ؟! ، کدام ژرف تر است ؟!

- خوشنودی

یک آشنا

+ شوکران : شوکران گیاهی علفی و دوساله با ساقی صاف و بدون کرک است. بیخ شوکران و عصاره برگ و ساقه آن سمی بوده و جنون‌آور است.

+ جملات قرمز از کتاب غروب بت ها به قلم نیچه هستند.

۹۵/۰۱/۲۰ ۷ نظر ۶
یک آشنا

نیچه دیوانه ام کرد...

- ناک، ناک، ناک

کیستی ؟

- یک آشنای قدیمی

کیستی آشنای قدیمی ؟

- نیچه

نمی خواهمت ، نمی خوانمت ، چرا دست بردار نیستی ؟

- باز کن معنای ژرفی دارم ، شوکرانی که شوپنهاور هم نچشیده !

لعنت به تو نیچه ، بگو ببینم چه داری ؟

- افسردگی بهایی است که انسان برای شناخت خود می پردازد.هرچه عمیق تر به زندگی بنگری،به همان مقدار هم عمیق تر رنج میکشی { از کتاب وقتى نیچه گریست }

باز که داری گریه میکنی ، نکند باز با زیگموند {فروید منظور است} بوده ای !

- نه ....

چقدر گفتم با لوسالومه معاشرت مکن ! ، او به سیبیل های تو حسادت می کند.

- نه هرگز اینطور نبوده است که می گویی

اون تو را بسان اسبی می بیند که لایق شلاق های اوست، او فلسفه نمی داند ؛ او عاشق نیچه رام شده است.

- مرا این رنج خوش تر است تا حقیقتی بسان شوکران!!!!

+ این نوشته رو همراه اهنگ maybe i maybe you از آلبوم Unbreakable اسکورپیون نوشتم :)
+ همه میگن سلیقه موسیقیایی من خوب نیست ، سرزنشم نکنید.

- عکس 2 همان سه شخص ولی +18 { ببخشید بخشی رو حذف کردم}


۹۴/۱۰/۰۴ ۱۳ نظر ۰
یک آشنا