خوب عنوان معلوم کرده ، ولی امروز نیست ، نزدیکه ، تو همین ماه ، تا قبل از نیمه ماه ، تو یکی از شب های گرم تابستان ، چشمانم رو گشودم! ، پس میبیند که چقدر نزدیکم به سالگردم!

بیشتر آدما روز تولدشون خوشحالن و جشن می گیرن و .... ، تو اون روز نه ، از امروز تا اون روز فکر میکنم ، هی با خودم فکر می کنم ، من اومدم که چکار کنم ، اصلا چرا اینجا !

این همه مدت که بوده ام چکاری کرده ام ، چه کاری باید بکنم برای آینده ؟ ، آشنای یک سال پیش تمام شد ، با تمام خوبی ها و بدی هایش ، آشنای سال بعد چگونه خواهد بود ، آنقدر شاد خواهد بود که انتهای بودنش هم خوشحال باشد ، هم اکنون آشنایی هستم که آخرین روزهای N سالگیش را طی میکنید ، آشنایی که برنامه ریزی کرده بود برای N سالگیش ! و الان به N+1 سالگی اش فکر می کند.

برنامه دارم که در N+1 سالگی ، دیگر تدریس دانشگاهی انجام ندهم {تهدبد شده ام خخخخ} ، تصمیم دارم که شرکت خودم رو داشته باشم ، تصمیم دارم که به کودکان کار کمک کنم ، تصمیم دارم مهربان تر باشم ، تصمیم دارم کارت مترو رو هک کنم {یک حالی میده ها} ، برای باقیش باید باید بیشتر فکر کنم...

آشنای N سالگی یک آشنای دست و پا چلفتی ساده  لوح بود که دو بار سرش کلاه رفت ، اما دوستش دارم ، تمام تلاشش را کرد ، هم برای خودش هم برای جامعه اطرافش و حیف که تا چند روز دیگر فقط تجربه ای و خاطره ای خواهد بود. آشنای N سالگی بهترین آشنای زندگیم بوده ، آشنایی که مهربان ترین و دوست داشتنی ترین ، دوست های واقعی و مجازی و به زندگی ام آورد. اگر می شد در همین N سالگی می ماندم اما دنیا محل گذر است باید اینقدر بگذرم که برم و امید وارم که از خودم راضی باشم وقتی که می روم.

معمولا یک آشنا در روز تولدش یک هدیه میگیرد و چند تماس و چند پیامک برای تبریک N+1 سالگیش ، هیچوقت گله گذار نبود که چرا روزم رو فراموش کردید ، بلکه بهم یاد آوری می کنه که چقدر از زندگی دوستانم محو شده ام و اینگه باید بهتر باشم!! ، امیدوارم که امسال تعداد زنگ ها بیشتر از پیام ها باشد.


+ به نظرتون دست نگه دارم ، ممکنه گوشی هدیه بگیرم آیا ؟