با تمام سرعت توی دیوار!


تازه که داشتم رانندگی یاد می گفتم ! جاده پیچید ، مستقیم رفتم! جای گاز و ترمزم قاطی کردم و به جای ترمز گاز دادم 

خودم و ماشین رو داغون کردم - ولی زنده موندم

حالام یه بن بست فکری است که با موشک دارم میرم توش ! 

کاش دوباره زنده بمونم :/

نموندم حلال کنید.

۹۶/۰۲/۲۱ ۱۲ نظر ۴
یک آشنا

یخ خواهم زد


یه جایی ، یه روزی ، جلو یه کسی ،  وقتی به خودت میآیی و چشماتو باز میکنی و شوکه میشی از این که آدم نیستی ! اینقدر منطقی شدی که حرفات همه رو میرنجونه!


- فلانی گفته که کارم خیلی خوبه 

+ هه ، فلانی به فکر خودشه و میخواد از دستت نده 

- یعنی میخوای بگی کارم اینقدر بده ؟

+ نه نه ....


احساست رو خاموش کردی و داری تو این سرمای منطق یخ میزنی ! آخرین کبریت احساس رو می کشی بارون میشه و تمام هیزم ها رو خیس میکنه ! اینقدر کبریت رو تو دستت نگه میداری تا دیگه نتونی تحملش کنی و خاموش میشه!

هاج و واج می مونی که از این حجم حماقت چکار کنم ! از خودت میپرسی واقعا کجای زندگیش هستم ، اصلا تو زندگیش هستم ؟

حرفایی که میزنه مثل تیر خلاص می مونه ! کم کم باور میکنی که مردی و سنگینی لحد رو سینت حس میکنی ، دمت رو باز دم نمیکنی به امید این که تمام بشه!

ولی هیچوقت تمام نمیشه ، هر وقت چشمام رو باز میکنم همون احمقیم که هستم !

مدام از خودم می پرسم ، 

 کجای زندگیشم ؟

 معنی حرفش همین بود ، بود و نبودم ...

 کجای زندگیمم !


+ در این سرما یخ خواهم زد مثل دخترک کبریت فروشی که کبریت هایش خیس شده است :|

۹۶/۰۲/۱۴ ۷ نظر ۴
یک آشنا

حادثه...

معدنچیانی که آرام آرمیده اند، از شنیدن وعده های شیفتگان خدمت محرومند.
۹۶/۰۲/۱۴ ۵ نظر ۶
یک آشنا

منفی 20

یکی از دوستای خوب بلاگی یه پست گذاشته بود که پرت کرد منو به قبل سال 2000 ! 

سال هایی که آخرین تکنولوژی ویندوز 98 بود و میلینیوم ! ته سرعت دانلود هم 56k بود ، سال هایی که همه فکر می کردن سال 2000 قراره دنیا تمام بشه و کامپیوتر ها قاطی کنه چون تاریخ به صورت دو رقمی نمایش داده میشد خخخخخخ

شاید اصلا اسم کارت گرافیک ترایدنت 9750 رو هم نشنیده باشید گرافیکی که 4 مگابایت حافظه داشت و اولین بازی رو تونستیم روش اجرا کنیم (پرنس آو پرشیا) یا نرم افزار jet Audio رو به خاطر نداشته باشید اون موقه که شکل ضبط های کلاسیک بود و ته پخش کننده فایل های صوتی و تصویری بود. بله دنیا اینطوری برای ما شروع می شد ، زمانی که هارد 20 گیگ اخر حجم ذخیره سازی محصوب می شد ، روزگارانی که CD آخرین تکنولوژی روز دنیا بود.

داشتم فکر میکردم از اون روزگاران ، کدوم گروه های موسیقی رو یادم مونده و چه کلیپ هایی که ازشون ندیدم ! 


مثل modern talking ، backstreet boys , madonna , enrique iglesias , Aqua , ......


یکی از آهنگ های قدیمی که خیلی دوستش داشتم :/


+ هی روزگاران آخ که پیر شدم



۹۶/۰۲/۱۲ ۱۲ نظر ۵
یک آشنا

تنها،وقتی که باشی دختر!

اخیرا دیده شده دخترانی برای جلب توجه توی خیابان راه می روند و نفس می کشند!
#دختر
۹۶/۰۲/۱۱ ۱۱ نظر ۱۲
یک آشنا

پیانو



جز حفظ کردن ترتیب چند کلید و زمان بندی ، کار دیگه ای نداشت :| 

۹۶/۰۲/۱۰ ۱۲ نظر ۶
یک آشنا

Empty


بعد از مدت ها احساس خاصی دارم ، احساس از نوع آزادی !

آزادی از خودم ، مسئولیت و هر کوفت دیگه ای که میخواد اسمش باشه ، با وجود تمام کار هایی که هوار شدن سرم ، ولی خسته شدم ، همه رو رها کردم ، از صبح دارم با خودم تکرار میکنم گور بابای همشون ، آخرش که چی ، نتونستم همین شرایط حفظ کنم و ساعت 12 رفتم سر کارا ولی 4 دوباره دست کشیم ، مثل این که بخوام یک هفته آینده رو خودم رو زندانی کنم توی خونه جوری که حتی نور آفتاب رو هم نبینم چه برسه که بخوام با آدما سر و کله بزنم یا حتی ریختشون رو ببینم ، نه این که مشکل از اونا باشه ، قطعا مشکل از منه ! آدم باید گاهی وا بده ، رها کنه ، فرار کنه :/

بگذریم ، فعلا در حال فرار از خود واقعیم هستم و بهترین جایی که میشناسم برای مدتی خودم نبودن ، همین جاست کنار شما دوستان عزیزم.

حرف برای گفتن زیاد دارم و نمیدونم اصلا باید بگم یا نه ! ، ولی چیزی که مسلمه ، اینه که دوست دارم شدیدا حرف بزنم به اندازه یک سال نوری حرف بزنم حالا اگر نوری هم نشد ، صوتی لااقل یا حتی یک سال یه مورچه ، یه زمانی که بتونم حرف بزنم خوب میشم ، معمولا آدم پر حرفی نیستم ولی همیشه برای هر چیزی یک اولین باری وجود داره.


 رانندگی :

دیدین چقدر آقایون رانندگی خانوما رو دست میندازند ؟ ، یه راننده خانوم چقدر باید صدای نا هنجار بوق کوفتی ماشین های پشت سرش رو بشنوه ؟ ، یکی نیست بگه خوب روانی با این صدای بود مایکل شوماخر هم هنگ میکنه و ریست میشه و از نو میخواد بیاد بالا ، یا این که آیا واقعا یکی نیست بگه آقایون محترم شاید اون خانوم به هزار و یک دلیل که بر شما پوشیده است کفش پاشنه بلند پوشیده باشه ، لطفا یک بار با کفش پاشنه بلند رانندگی کنید تا بفهمید چی میگم ، به اندازه دو ثانیه صبر کردن و بوق نزدن مشکل خود به خود حل میشه !

فقط عادت کردیم که بگیم خانوما راننده های خوبی نیستن ، آیا خود شما با عنوان یک آقا ، شاهد رانندگی ناشیانه یک آقا نبوده اید ؟ ، چرا اونا اشکالی نداره ؟ اما وای به روزی که راننده ماشین جلویی خانوم باشه ، حتی اگر خانوم شوماخر باشه ، بازم یه مزخرفی داری که بگی آره :|

یه پیشنهاد دارم ، خودم فرصت و وقتش رو ندارم ولی اگر ساخته شد ، اولیش رو خودم میخرم ، پیشنهادم اینه که یه چیزی مثل تابلو led همینایی که جلو درب مغازه ها میزنن و کلی تبلیغ توش رد میشه ، یکی کوچیکش رو بزنه و متن های درخور شخصیت های مختلف توش بزنه ، که راننده بتونه با یه دکمه متن مورد نظرش رو انتخاب کنه ، بعد اینو نصب کنیم شیشه عقب ماشین ، گاهی خیلی لازم میشه آدم بخواد یه حرفی به راننده ماشین پشتی بزنه 

یه پیشنهاد دیگه هم دارم که اونم خیلی کاربردی هست ، مخصوصا برای وقتی که راننده پشتی نور بالا میزنه ، مثل بیشعور ها و هی نزدیک میشه و شما جلوتو نمیتونی ببینی ! پیشنهادم اینه که یه لامپ هایی مثل فلاش های عکاسی هست ، ولی خیلی قویتر آدم بتونه عقب ماشین نصب کنه ، در واقعی خیلی بدرد میخوره ، همین که 10 میلی ثانیه هم باشه کفایت میکنه !

اینو یادم رفت بگم ، خوب لامصب ، ماشین خراب میشه ، چه ربطی به راننده خانوم داره ؟ آیا اصلا امکان داره ساله رو جنسیتی نکنید ؟ تو هر زمینه ای ؟


جزیره های بی درخت

اگر علم در دو صفحه اول کتابی باشد ، و ان کتاب در دست مردمان باشد ، تنها قومی که به آن دست نمی یابند ، اقوام ایرانی هستند ! 

تعجب نکنید ، فکر میکنم اصل روایت باید اینچنین بوده باشد؛ و بعد ها در تاریخ دست برده اند و تحرفش کرده اند ؛ خوشبختانه در جامعه ای زندگی میکنم که به لحاظ وجود مهندس و دکتر ، چیزی کم نداریم ، و تنها چیزی که جامعه را تهدید میکند ، مساله بی کاری است ، همه دانا و همه چیز دان هستند و مشکل از ارگان های دولتی است که توان ایجاد اشتغال مفید را ندارد. شغلی که آدم صبح برود تا ظهر چرت بزند و اخر سر هم یک آب باریکه ای باشد کفاف زندگی را نمی دهد. زندگی ما مثل آدم می ماند که در جزیره ای دور افتاده و خالی از سکنه گیر افتاده و تنها درخت موجود را قطع کرده که تا با آن آتشی سازد و ماهی مرده ای که به ساحل رسیده است را کباب کند. و بعد از آن روز ها در ساحل به انتظار ماهی مرده ای دیگر باشد که اگر کباب هم شده باشد دیگه چه بهتر.


بیکاری و بیگاری

چند وقتی هست که به همراه دوستان یک کسب و کار اینترنتی رو پایه ریزی کردیم و شروع به کار کردیم ، خوب اولین مساله توی شروع یه کسب و کار تامین نیروی انسانی مجرب است ، خیلی جاها آگهی کردیم و از خیلی ها پرسو جو کردیم ، بعد به نتیجه حیرت آوری رسیدم که واقعا دیدگاهم رو عوض کرد ، 

بیکاری ریشه کن شده است و هیچ بیکاری وجود ندارد ! چرا که با کلی تلاش هنوز موفق به جذب نیروی انسانی کافی نشده ایم ! کیه که میگه کار نیست ، ؟

از چند همکار دیگه سراغ گرفتم همه همین مشکل رو داشتن و همه میگن که نیروی کار به سختی گیر میآد ، پس دیگه نگید بیکاری هست ، چون واقعا نیست ! ، فکر کنید یک نفر پایتون کار آماتور که خودش هم به آماتور بودنش واقف بود به همین دلیل قیمت پایین میداد ، برای همکاری 3.5 طلب میکرد ! خود این مساله به تنهایی نشون میده که چقدر همه در موقعیت های شغلی خوبی قرار دارند و اصلا توی جامعه بی کار ندارم 

باور ندارید از کار آفرین ها جویا بشید قضیه رو 


چرا ما را خرید و فروش میکنند ؟

این کانال های تلگرام ، سایت های خبری ، 98 درصد سایت های فارسی زبان همه و همه کاربر رو به چشم یک منبع دآرمد یا راهی برای رسیدن به هدف خودشون می بینن ، باور نمی کنید! ، افرادی هستن که در حال خرید و فروش شما  و من هستن ! ، اونم به چه قیمت اندکی ، شاید شما تا حالا بار ها و بارها به قیمت ناچیز 1 ریال خرید و فروش شده باشید ، اون کسی که میفروشه ، همونیه که تبلیغ میذاره تو کانال یا گروهش توی تلگرام یا سایتش ، و اون کسی که میخره همونی هست که تبلیغ رو سفارش میده یا کانال جدید زده داره دنیال عضو میگرده یا برای اکانت اینستاش داره دنبال فالوور میگرده ، به همین راحتی ! 

ندیدی خیلی راحت تو یه گروه عضوت میکنن یا با هزار ترفند و کلک میکشوننت به یه کانال ؟

همچین موجودات کم ارزشی هستیم از دید عده ای :/

جای بسی تامل داره و اسفناکه وضع موجود


و....

میدونم خیلی زیاد حرف زدم ، باید ببخشید دیگه خوب به هر حال تو 20 روز آدم کلی حرف میمونه تو دلش !

۹۶/۰۲/۰۸ ۹ نظر ۳
یک آشنا

فقط گاهی! دیوانه می شوم


به همین سادگی - گاهی دیوانه می شوم ! 

خیالتان راحت ، دیگر کسی در وب هایتان نمی خزد

 و دست نوشته هایتان را به یغما نمی برد و در تلگرام نمی گذارد

۹۶/۰۲/۰۶ ۱۲ نظر ۳
یک آشنا

پای بات

نمیدونم در مورد بات یک آشنا میدونید یا نه ، اگر نمی دونید این پست رو بخونید توضیح داده که چکار میکنه ، یکی از مشکلاتی که این بات داشت ، کندی توی عملکردش بیشتر در خصوص خزنده بود و این که گاهی کرش میکرد و مترکید ، چون میخواستم بشه روی هاست های اشتراکی اجراش کرد ، با PHP کدش رو نوشته بودم ، بعد کاشف به عمل آمد که هاست اشتراکی اصلا بدرد نمیخوره و درست هندل نمیشه بات ، برای همین باز عزم رو جزم کردیم که این با Python کدش رو بنویسم ، خوب این کار رو انجام دادم و کدش رو تغییر دادم به پایتون ، البته 1/3 هنوز روی Php که اگر 2/3 تبدیل شده به خوبی جواب بده ، قسمت باقی مانده رو هم میبرم رو پایتون :)


بنا به همین تغییرات احتمالا بات دو سه روزی دچار اختلال باشه ، در ضمن اونایی که استفاده میکنن ، اگر مشکلی توی عملگردش دیدن ، حتما اعلام کنن که بتونم مشکل رو حلش کنم


برای اونایی هم که هنوز از بات استفاده نمی کنند ، به راحتی با ارسال یه پیام به OneAshena_bot@ توی بات عضو بشن.




و همچنین ، اسم بلاگ رو توی ارسال های بات ، به صورت هشتگ در آوردم که اگر خواستید نوشته های یک بلاگ رو فقط بخونید ، راحت بتونید پیداشون کنید.



+ هر وقت نیاز به مشاهده منوی بات داشتید ، هر پیامی که بهش بدید ، منو رو براتون ارسال میکنه

++ نماد PHP فیل هست و نماد Python هم مار پایتون :)

۹۶/۰۲/۰۶ ۳ نظر ۴
یک آشنا

کاش می شد


کاش میشد آدمی،

گاهی

فقط گاهی!!!

به اندازه نیاز بمیرد...

بعد بلند شود 

آهسته آهسته

خاک هایش را بتکاند...!

اگر دلش خواست 

برگردد به زندگی

دلش نخواست بخوابد تا ابد!


#خسرو_شکیبایی


+ حال رو روز ماست

۹۶/۰۲/۰۶ ۳ نظر ۳
یک آشنا