یه کرمی تو وجودم هست که بهم میگه do it yourself یه چیزی تو مایه های این که هرچیزی رو لازم داری خودت بسازش ؛ 

از ریموت کنترلر لامپ های خونه تا روتر اینترنت تا سینمای خانگی حتی دزگیر ماشین حتی گاهی سوسیس و شربت و .... و حتی وسایل کاری که لازم دارم از منبع تغزیه تا پروگرامر و ..... 

خوب همه این چیزا بد نیست ولی احساس میکنم دارم به شکل افراطی دنبالش میکنم :| ؛ این باعث میشه تجربه های جذابی داشته باشم چیزای خوبی یاد بگیرم. ولی از طرفی این روزها احساس می‌کنم عمرم رو داره تلف میکنه !

 هیچ وقت ساختن چیز های جدید تمامی نداره ولی چیزی که تمام میشه فرصت زندگی کردنه !

از طرفی مثلا چیزی مثل سینمای خانگی باید کلی پول برای داشتن یه چیز محدودی که خیلی قابلیت ها رو نداره در صورتی که با یک دهم اون پول میشه یه چیز خیلی بهتر رو درست کرد. 

تعادل برقرار کردن بین این احساس ها واقعا دارم برام یه مساله میشه. گاهی فکر میکنم زمان رو وقتی میشه با پول خرید چرا نباید این کارو بکنم ؟! وقتی به سادگی میتونم چیزی رو که لازم دارم با پول تهیه کنم چرا باید وقت بذارم و خودم بخوام درستش کنم؟

ولی همیشه این تفکر پیروز نمیشه متاسفانه ؛ و وقتی به خودم میآم میبینم دو برابر اون چیزی که لازمه هزینه کردم هم ریالی و هم زمانی !

آخرین مورد خراب کاریم برمیگرده به 3 ماه پیش وقتی میخواستیم سفر بریم و به مغزم خورد که اگه واکی تاکی داشته باشیم چقدر میتونه خوب باشه (سفر دو ماشینه بود) ! خوب یه واکی تاکی مناسب حدود 500 تومن بود !؛ وقتی به خودم اومدم دیدم 600 تومن قطعه و وسایل لازم ساخت رو خریدم :/

حالا یه مرض دیگه ای هست به اسم کمال گرایی ؛ که باعث میشه به آدم 99 درصدی معروف باشم که شاید قضیه اش رو بگم چیه ! 

هیچی واکی تاکی ساخته شد ولی با 600 هزینه ریالی و چند روز هزینه زمانی و...  قبلا که این کارا رو میکرم شاید میخواستم خودم رو به چالش بکشم شاید میخواستم نشون بدم که چقدر این کاره ام یا شاید هم کنجکاوی میکردم که چطور میشه چنین چیزی رو ساخت ! 

ولی الان واقعا چرا هیچ کدوم از دلیل ها جز کنجکاوی نمونده :/ واقعا فکر میکنم سخت ترین کار ممکنه مدیریت ذهنه ! اونم ذهن آشفته من


ب.ن : آخرین کرمی که به جونم افتاده ساخت کنسول بازی است :| وسایلشم خریدم :/