مساله اصلی که توی آینده کاری وجود دارد مساله امنیت شغلی هست و البته آینده ای که واقعا آدم انتظار دارد وجود داشته باشد ، این مساله که آدم تمام عمرش را برای منفعت دیگری کار کند یک مقدار دور از انصاف است ، و اگر آدم همچنین شرایطی رو دوست داشته باشد مثل این می ماند که به بردگی تن داده باشد ، چیزی غیر از این نیست ، و البته می تواند دلش را خوش کند که من دارم خدمات خودم رو میفروشم  و سپاسگزار هم باشه برای موقعیتی که بهش دادند در صورتی که واقعا قضیه این نیست ، و اگر بخوایم معقول تر فکر کنیم ، بعد از گذشت سال ها خواهیم دید که تمام پتانسیل خود را برای پیشرفت دیگران هزینه کرده ایم بی آن که خودمان هیچ نسیبی از آن برده باشیم.  پس من هم مثل هر آدم عاقل دیگری سعی می کنم و خواهم کرد که از شرایط کنونی استفاده کنم و آینده مد نظرم خودم را خلق کنم ، و چقدر از دیدن آدم هایی که از شرایط کنونی خود راضی هستند و هیچ اقدامی برای بهبود شرایط خود ندارند تعجب میکنم ، البته تعداد این آدم ها آنقدر هم کم نیست و بیشتر افراد دنبال یک شغل هستند هر چه شغل ثابت تر ، بهتر!

همیشه این رویکرد در من وجود داشته است که خودم خالق شغلی باشم که دارم ، البته همیشه شرایط راحت نبوده و نیست و گاهی هم شکست را تجربه کرده ام و شاید میزان درآمد از آن شغل آنقدرها هم چشمگیر نبوده است ، اما یک رضایت درونی همیشه همراهم بوده است و این تمایل را درونم حفظ کرده است. 

خوب قطعا همیشه این نگرش کاری چالش های خاص خودش را دارد و آن چیزی که به آن آرامش کاری می گویند وجود ندارد ، چرا که همیشه چیزی برای ارتقا وجود خواهد داشت و همین مساله باعث خواهد شد که شغل پیش روی شما کسل کننده ، خسته کننده و یک نواخت نباشد ولی در عوض باید کار کنید ، کار به معنی واقعی کلمه نه کاری که به عنوان یک کارمند ، البته بخشی از کار شما کارمندی برای خودتان خواهد بود. 

در این رویکرد شغلی ، گاهی مجبور به انجام کارهایی می شوید که اصلا تمایل و رغبتی به انجام آنها ندارید ولی خوب برای توسعه کسب و کارتان لازم است ، پس از مواجهه با چنین شرایطی از آن فرار نکنید و دقیقا با آن روبرو شوید و انجامش دهید.

هر کاری نیاز به ممارست و تلاش دارد ، یکی از چالش های کسب و کار های نوین ، مساله نو آوری است ، اگر قرار باشد کسب و کار شما نسبت به باقی کسب و کار های موجود برتری داشته باید و به موفقیت برسد نیاز به پازلی جادویی دارد که همان خلاقیت و نو آوری است. خلاقیت شما نباید قرن ها جلوتر از تخیل رایج باشد آن گونه که حتی خود شما نتوانید موضوع آن را به دیگران توضیح دهید ، خلاقیت مورد بحث آن گونه باید باشد که افراد در عین حال که آن را می پذیرند و تمایل به استفاده از آن داشته باشند آن را گامی نو در عرصه مربوطه بدانند. شما باید نیازی رو بیدار کنید که وجود ندارد ، پس اول باید به نحوی نیاز رو ایجاد کنید ، و این به نظر من یعنی خلاقیت در آینده که کار ساده ای نخواهد بود و قطعا شکست های پی در پی ، به زودی از پایتان در خواهد آورد مگر آن که برای آینده بجنگید.

حل معادلات مجهول در مجهول هم یکی از چالش های کسب کار های جدید است ، وقتی که کسب و کار مد نظر خود را پایه گذاری می کنید ، این شما نیستی که مسیر حرکت رو مشخص می کنید ، بلکه همین معادلات هستند که آینده شما رو رقم میزنند ، مجهولاتی که شاید هیچ ربط مستقیم ، به کار شما نداشته باشند ولی به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر روی کار شما تاثیر می گذارند ، پس چاره ای ندارد که برای میل کردن به هدف مورد نظرتان این معادلات مجهول را تا جای ممکن حل کنید و از سخت و مجهول بودن آنها نهراسید ، وقتی از مجهولات حرف میزنیم یعنی هر چیزی میتواند باشد ، از تصویب یک قانون جدید در مجلس ایران تا یک قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل ، پس واقعا هر چیزی میتواند باشد.

تمام موارد بالا ، از راه اندازی کسب و کار ، همه از تجربیات خام خودم هست ، هر چند که شکست های پی در پی (شکست در دایره واژگان من یعنی عدم دست یابی به موفقیت است ، حفظ موقعیت فعلی هم شکست از نظر من معنی می شود.) خسته ام کرده ، اما باز دست به کار جدید خواهم زد شاید که راه موفقیت را پیدا کنم.


+ این که بگم شکست خورده ام ، اصلا باعث ضعف نفسم نمی شود ، به هر حال تلاش خوردم را کرده ام، راهی را پیموده ام ، هرچند نادرست ، تو چه کرده ای جز این که نگاهت را به دست دیگران دوخته ای ؟